دوباره اشک٬دوباره درد٬دوباره گریه یه مرد
دوباره زخم٬ دوباره آه یه بازیه پر اشتباه
دوباره می بینم تو رو میگم بمون اما...
برو گریه هامو نبین برو به پای من نشین
برو عمر تو پای من نریز به فکر من نباش عزیز
حیف تو قربونی بشی تو غصه زندونی بشی...
وای باران ،باران
شیشه ی پنجره را باران شست!
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ...
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست!!!
هر سال وقتی 25 فروردین می رسه هزاران شهاب
به سمت زمین هجوم می آوردن.از خودم می پرسیدم:
چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟
امسال فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که زمین و با گامهای
مهربونش نوازش کرد
تا سفرشو از خودش به خدا شروع کنه... .
سال ۲۵/۱/۱۳۶۹ ساعت ۱۰:۰۰ شب
الهام به دنیا اومد.
الهام تولدت مبارک
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی ٬ بر زلف ار عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من غافل شود از یاد من
قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود وز رشته گیسوی خود
بازم رهاند
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم
سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
دلم برای همه تنگ شده خیلی خوشحالم که دوباره اومدم خوبین ؟
از همه ای دوستانی که در نبودم بهم سر زدن خیلی ممنونم و
امیدوارم بتونم جبران کنم. ببخشید که این همه تاخیر داشتم.
........................
با آنکه همچون اشک غم بر خاک ره افتاده ام من
با آنکه هر شب ناله ها چون مرغ شب سر داده ام من
در سر ندارم هوسی٬چشمی ندارم به کسی٬آزاده ام من
با آنکه از بی حاصلی ٬ سر در گریبانم چو گل
شادم که از روشن دلی پاکیزه دامانم چو گل
خندان لب و خونین جگر مانند جام باده ام ٬ آزاده ام من
آزاده ام من
سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت بادت
اندر شهریاری برقرار و بردوام
سال خرم ٬ فال نیکو ٬مال وافر٬ حال خوش
اصل ثابت ٬نسل باقی٬ تخت عالی ٬بخت رام
« حافظ شیرازی »
نوروزتان پیروزززززززززززززززززززززززززززززززز